عناوین مطلب :
تهران- ایرنا- روزنامه اطلاعات در گزارشی فرهنگ سازی را یگانه راه کاهش آسیب رسانی به طبیعت دانست و نوشت: روز 13 بدر امسال که در سقالِکسار (یک آبگیر بزرگ و پر از پرنده در جیرده گیلان) بودیم، یک دوستدار محیط زیست (که در میان مردم کیسه نایلونیِ رایگان پخش میکرد) به زنی که کودک شیرخوار در بغل داشت نزدیک شد و گفت: «بفرمایید خانم، این پستانک اینجا افتاده بود.» و زن گفت: «کهنه شده بود، انداختمش دور!» و جوان لبخند مهربانی زد و با دادن یک کیسه نایلونی به او دور شد.
زباله فقط در کیسه!
در ادامه این مطلب که به قلم علی درویشی نگاشته شد، آمده است: هنگامی که فرهنگسازی نیست، چشمداشت رهبانی مردم از طبیعت مانند پسگرفتن درس ناخوانده از دانشجویان است!
حتی آشغالهایی که در بیرون از کره زمین و در جو رها میشود، روزی گریبان انسانها را خواهد گرفت، همانگونه که ما هزاران کیلومتر دورتر از شهر، بوته های به ظاهر بی ارزش بیابان را از جا میکنیم و طبیعت برای تاوانگیری، سیل روانه شهرهای ما میکند.
رودخانه، قربانگاه نیست ولی ما طبیعت را در آنجا به قربانی میبریم. طبیعت آتشگاه نیست، ولی ما با چوبهای خودش، پیکرش را به آتش میکشیم، طبیعت، زمین فوتبال نیست، ولی ما به بهای نابودی گل و گیاه در آن توپ بازی میکنیم.
رستوران نیست، ولی ما بدون اجازه صاحب رستوران طبیعت، بر سفره اش غذا میخوریم، طبیعت چایخانه نیست ولی ما با سیگار و دود قلیان، ششهایش را می آزاریم. آشغالدانی هم نیست، اما ما با مازاد غذای خود چهرهاش را میآلاییم.
در غروبگاه یک روز طبیعتگردی، از ترس سرافکندگی از اینکه سبزهزاران را با آشغال فرش کردهایم، نگاهی به پشتسر نمیاندازیم.
خوب است در این اندیشه باشیم که برای طبیعتگردی، چه کارهایی میتوانیم انجام ندهیم، زیرا تا زمانی که برنامه داریم چه کارهایی انجام دهیم، طبیعت از ترس ما نفسی به آسودگی برنخواهد آورد.
توسعه فرهنگ طبیعت گردی
یک صندوق خودرو، پر از وسایل و خوراکی و اسباب بازی با خود به طبیعت میبریم و گمان نمیرود که بردن یک کیسه نایلونی آشغال، بار ما را سنگینتر کند.
هر روز یکبار در برابر رئیس اداره خود (بیهوده) خم میشویم، بنابراین با یک روز خمشدن در طبیعت و برداشتن زباله خود از روی سینهاش، ما را به کمردرد دچار نمیسازد.
هنگام راهرفتن در خانه، در پایشایم که مبادا اسباببازی بچه را لگد کنیم، ولی در طبیعت، گل وگیاه لگد میکنیم؛ هر روز خانه را جارو میکنیم مبادا شیشهخردهای در پای کودکمان فرو رود، ولی کنسرو فلزی و شیشه و بطری شکسته در طبیعت میاندازیم. طبیعت یک سرمایه است و هر سرمایه ای بی رهبانی، روزی از میان خواهد رفت.
آمیغ (حقیقت) این است که فرهنگسازی در میان ما ناپدید شده است. همه نوجوانان کشتهشده چهارشنبهسوری از تهران و دور و بر(ورامین وکرج) بودهاند و نشانگر اینکه تهران، شهری با دژهای هلیپد است و به ابزارهای مدرنیته (چمن سبز، مترو، پلهوایی و لاُندینگ بالگرد (ناوِ هوایی) هلی تاکسی (تاکسی هوایی) آراسته شده، ولی به «اندیشه مدرنیته» بها نداده است؛ یک ابرشهر (متروپولتین) است و با نمایی آباد، بیآن که از درون، توسعه فرهنگی یافته باشد. هنگامی که در سفرهای نوروز، 145 تن در خودروهای خود جان میبازند، بیگمان 1450 خانواده، شب و روز نوروزشان، همچو شب، تاریک و سیاه میشود!
منبع: ایرنا
0 Comments